از بچگی که همه دنبال اسباب بازی بودن، من تو یه دستم شیر بود تو اون یکی مداد کاغذ 🙂 داستان از اونجایی شروع شد که تو 4 سالگی داشتم پرسپکتیو یه گوشه از خونهمونو میکشیدم! خانواده که از استعداد من شگفتزده شدن، 1 سال منو کلاس طراحی فرستادن (ازین گلدونا که میذارن با مداد بکشی). توی 8 سالگی بابام برام کامپیوتر خرید (روحش شاد)، همون تایمی که همه رو سیستماشون فیفا داشتن، من اسباب بازیم فتوشاپ بود.
علاقهی شدید من به نقاشی و دنبال کردم مجلات «بچه ها گل آقا» باعث شد وارد حوزه کاریکاتور و کمیک استریپ بشم. برای همین توی کلاس های خانه کاریکاتور ایران 2سال شاگرد استاد عبدی شدم.تو دوران مدرسه هم که هر چیزی که ترکیب هنر و کامپیوتر بود رو تجربه کردم :)
بعد از مدرسه دنبال کار بودم که موسسه زیتون من رو بعنوان کارآموز گرافیک با حقوق 400ت استخدام کرد. اونجا نقطهی ورود من به دنیای حرفهای گرافیک دیزاین بود. توی اون 3 سال خیلی چیزا یاد گرفتم. بعد از قطع همکاری با اون موسسه با زندهیاد محمد ابوالحسنی، تهیهکننده دیریندیرین آشنا شدم و 1 سال و نیم بعنوان گرافیست استودیو مشغول بکار شدم.
از اون زمان تا 4 سال بعد توی جاهای مختلف کار کردم و تجربه کسب کردم. توی این ۱۲ سال تجربه کاری حرفهای، همیشه سعی کردم حرفه ای باشم و با حرفه ای ها کار کنم.